وقتی نوبت به انتخاب و معرفی بهترین دنباله‌‌ها در دنیای انیمیشن‌ها می‌رسد، دیزنی آنطور که انتظار می‌رود کارنامه و آمارهای درخشانی ندارد. بسیاری از دنباله‌هایی که توسط دیزنی ساخته شده، به ویژه آنهایی که مستقیما به ویدیو تبدیل شده‌اند، با بازگویی آبکی و سرسری داستان و بازسازی مصنوعی شخصیت‌ها بیشتر قصد دارند همان پولی که از عنوان اصلی بدست آمده است را یکبار دیگر به جیب بزنند.
با این حال، نمی‌توان تصور کرد که دیزنی تجربه ساخت هیچ دنباله خوب و موفقی را نداشته است. بنابراین، از میان آثار انیمیشنی که مستقیم به ویدیو تبدیل شده و یا در سینماها اکران شده‌اند، لیستی از بهترین دنباله‌های آثار دیزنی وجود دارد که شاید نتوانسته باشند موفقیت فیلم اول را تکرار کنند و به اوج برسند، اما همچنان جذابیت و هیجان منحصر به‌فرد خود را دارند. در بهترین حالت، این دنباله‌های دیزنی داستان و شخصیت‌ها را برای کشف ایده‌ها و ماجراجویی‌های تازه و جدید گسترش می‌دهند.
پس بیایید بدون معطلی به سراغ معرفی ۱۰ مورد از بهترین دنباله‌های دیزنی بپردازیم؛ انیمیشن‌هایی که قطعا خاطرات شیرینی با عنوان اصلی آنها دارید، اما بد نیست نگاهی به دنباله‌های آنها نیز داشته باشید.
۱۰. Bambi II (بامبی ۲ ـ ۲۰۰۶)
پس از آنکه یک شکارچی مادر بامبی را می‌کشد، او و پدرش درحالی که فصل‌ها در حال تغییر هستند مجبور می‌شوند با یکدیگر زندگی کنند. شخصیت اصلی داستان فقط می‌‌خواهد پدرش او را بپذیرد و با دوستانش بازی کند، شاهزاده بزرگ باید یاد بگیرد که کمتر مانند یک حاکم باشد و بیشتر مانند یک پدر واقعی با پسرش رفتار کند.
انیمیشن بامبی ۲ قطعا به خوبی انیمیشن اصلی بامبی نیست و بیشتر به عنوان یک اثر معمولی و قابل قبول به شمار می‌رود. قطعا ساخت دنباله‌ای برای اثر مورد علاقه طرفداران کار آسانی برای دیزنی نبود، اما کلیت آن جالب توجه است. درحالی که این یک انیمیشن متوسط در نظر گرفته می‌شود، سعی کرده تا قسمتی از عنوان اصلی را که تا حدی گم شده بود به تصویر بکشد ـ رابطه بامبی با پدرش، شاهزاده بزرگ جنگل. این انیمیشن در حد خودش سرگرم‌کننده است اما در مقایسه با فیلم اصلی بامبی خلأهای زیادی را باقی می‌گذارد.
بامبی ۲ به کارگردانی برایان پیمنتل ساخته شده که در سال ۲۰۰۶ منتشر شد. از صداپیشگان آن نیز می‌توان به الکساندر گلد، پاتریک استوارت، آندریا بوون، کری سامر و آریل وینتر اشاره کرد.
۹. Return to Never Land (بازگشت به ناکجاآباد ـ ۲۰۰۲)
آخرین فصل از کتاب اصلی پیتر پن شامل دختر وندی، جین می‌شود که قصد دارد به ماجراجویی شخصی خود بپردازد، بنابراین منطقی است که دنباله آن نیز همین ایده را دنبال کند و داستان را روی آن مانور دهد. با شروع داستان، جین با حمله کاپیتان هوک، دشمن اصلی پیتر و خدمه دزدان دریایی او با کشتی طلسم شده از گرد و غبار پیکسی وارد می‌شوند و جین را می‌دزدند و او را با وندی اشتباه گرفته و به ناکجاآباد (نورلند) می‌برند، جایی که قصد دارند جین را به اختاپوس بدهند.
برای اینکه بتواند به خانه برود، پیتر پن، تینکر بل و پسران گمشده را ملاقات می‌کند که او را تشویق به پرواز می‌کنند و باور دارند که قطعا موفق می‌شود. Return to Never Land مطمئنا در مقایسه با نسخه قبلی خود کم‌‌فروغ‌تر ظاهر شده و همان شگفتی داستان اصلی را به مخاطب منتقل نمی‌کند، با این حال مخاطبان جوان‌تر می‌توانند با فضای جدیدتر و آرام‌تر ناکجاآباد بیشتر آشنا شوند.
۸. Leroy & Stitch (لروی و استیچ ـ ۲۰۰۶)
سومین فیلم این سری در حقیقت آخرین عنوان سری Lilo & Stitch: The Series محسوب می‌شود. پس از پایان همه ماجراجویی‌هایشان، استیچ به درجه کاپیتانی ناوگان خود ارتقا پیدا کرد جومبا و پلیکلی نیز به طور مشابه افتخاراتی را بدست آوردند. با این حال، دور بودن آنها از هم باعث اذیت و آسیب دیدن لیلو می‌شود. اما زمانی که دکتر همسترویل آخرین آزمایش را انجام می‌دهد – یک استیچ شرور و قرمز رنگ که او آن را Leroy می نامد، آنها خیلی سریع به یکدیگر می‌رسند.
به این ترتیب، دشمنان سابق باهم دوست می‌شوند، زیرا همه آزمایش‌ها دست به دست هم می‌دهند تا یک بار برای همیشه همستر را از بین ببرند. Leroy & Stitch مملو از لحظات طنز، ماجراجویی‌های خطرناک و هیجان‌انگیز و شخصیت‌های دوست داشتنی جدید در کنار شخصیت‌های مورد علاقه طرفداران است. با اینکه بار احساسی آن به انیمیشن لیلو و استیچ سال ۲۰۰۲ نمی‌رسد، اما برای طرفداران این دو شخصیت نمادین ارزش تماشا کردن را دارد.
۷. Tangled: Before Ever After (گیسوکمند: پیش از تا ابد ـ ۲۰۱۷)
داستان این انیمیشن جایی میان عنوان اصلی گیسوکمند و فیلم کوتاه گیسوکمند تا ابد اتفاق می‌افتد و به عنوان اولین قسمت اول از مجموعه سه فصلی ماجراجویی راپونزل گیسوکمند عمل می‌کند. در این انیمیشن، شاهزاده خانم گمشده به پادشاهی خود بازگشته و طبق معمول با سنت‌های سلطنتی و طبع آرام خود دست و پنجه نرم می‌کند. اما پس از یک ماموریت مخفی، موهای بلوند بلند راپونزل به طور مرموزی دوباره رشد می‌کند – و این بار، نمی‌توان آنها را کوتاه کرد.
یکی از نکات مثبت این دنباله، بازگشت صداپیشگان از جمله مندی مور (در نقش راپونزل) و زکری لی‌وای (یوجین) اصلی برای شخصیت‌هاست. این انیمیشن در حالی که سبک متفاوتی نسبت به عنوان اصلی دارد، جزئیات بیشتری را در خود جای داده و به طور موثری بار احساسی داستان را بیان می کند.
۶. Ralph Breaks the Internet ( رالف خرابکار ۲ ـ ۲۰۱۸)
انیمیشن «رالف خرابکار» یا همان Wreck-It Ralph یک ماجراجویی سرگرم‌کننده بود که تعداد زیادی از شخصیت‌ها و بازی‌های ویدیویی را در یک داستان خلاقانه از پسر بدی که که تلاش می‌کند خوب باشد گرد هم آورد. بنابراین منطقی است که رالف و وانلوپ به مرز بعدی – اینترنت – برسند.
این دنباله خود را زیاد جدی نمی‌گیرد، اما می‌داند چه زمانی باید خودش را در دل تماشاگر جا کند و البته توانست به هدفی بزرگ دست یابد؛ متحد کردن تک تک پرنسس های دیزنی در یک فیلم (از جمله صداپیشگان). اگرچه این ایده گاهی اوقات به‌طور خسته‌کننده‌ای تکرار می‌شود، اما در نهایت این دنباله موفق می‌شود داستان پیچیده‌ای را با پیامی دل‌انگیز درباره دوستی در مرکز آن روایت کند.
۵. The Rescuers Down Under (امدادگران: مأموریت زیرزمینی ـ ۱۹۹۱)
با اینکه انیمیشن اصلی، The Rescuers از سال ۱۹۷۷ یک اثر غمگین درباره موش‌ها بود که یک بچه را نجات می‌دهند، همه چیز در دنباله آن به یک حماسه کامل تبدیل می‌شود. بیانکا و برنارد به کاوش در حومه استرالیا می‌روند تا بتوانند پسری را که توسط یک شکارچی غیرقانونی ربوده شده با کمک چشمان یک عقاب غول پیکر نجات دهند.
این انیمیشن هنوز هم بخاطر سبک فوق‌العاده و اینکه روی فیلم‌های بعدی تاثیر گذاشته بسیار هیجان‌انگیز و نفس‌گیر است. یکی دیگر از ویژگی های قابل توجه، شخصیت شرور دست کم گرفته شده آن در قالب Percival C. Machleach است که جورج سی اسکات صداپیشگی آن را برعهد داشته است. این دنباله دیزنی به دلیل داستان تا حدی ضعیفش مورد انتقاد قرار گرفته است، اما اجراها و انیمیشن آن این کمبود را به راحتی جبران می‌کند.
۴. ½The Lion King 1 ( شیرشاه یک و نیم ـ ۲۰۰۴)
درحالی که انیمیشن The Lion King II: Simba’s Pride در سال ۱۹۹۸ راه جالبی برای ساخت یک دنباله پیدا کرد، شیرشاه یک و نیم در واقع شبیه به یک نیمه دنباله است که سعی دارد هویت جدیدی از خود خلق کند. داستان آن قبل و در طول وقایع عنوان اول اتفاق می‌افتد و نشان می‌دهد تیمون و پومبا چگونه یکدیگر را ملاقات کردند، چطور ناآگاهانه بر رویدادهایی مانند تاجگذاری سیمبا تاثیر گذاشتند، و چگونه دوستی آنها رشد کرد و در نتیجه زندگی یکدیگر را تغییر داد.
طنز آن بسیار جذاب و دلنشین است و اگرچه به خوبی انیمیشن اصلی نمی‌رسد، اما تیم صداپیشگان آن آنقدر فوق‌العاده است که به خودی خود ارزش تماشای آن را بالا می‌برد.
۳. Fantasia 2000 (فانتازیا ۲۰۰۰ ـ ۱۹۹۹)
فیلم اصلی فانتازیا از سال ۱۹۴۰ اغلب به عنوان شاهکار والت دیزنی تبلیغ می‌شود که موسیقی و انیمیشن را در یک کنسرت سمفونیک با شکوه ترکیب می کند. پس از تلاش‌های فراوان سرانجام این دنباله ساخته شد و بخش‌های مختلف آن با موسیقی فوق‌العاده و انیمیشنی نفس‌گیر با اثر اصلی رقابت می‌کند.
سکانس‌هایی مانند «راپسودی آبی» و «تجلی و موقعیت» (با بازی دونالد داک) در نوع خود بسیار جالب توجه هستند. ممکن است معرفی افراد مشهور کمی مخاطب را از صحنه خارج کند، اما عظمت و احترام به ایده اصلی خود والت دیزنی در سراسر Fantasia 2000 دیده می‌شود.
۲. Aladdin and the King of Thieves ( علاءالدین و شاه دزدان ـ ۱۹۹۶)
درحالی که انیمیشن The Return of Jafar (بازگشت جعفر) در سال ۱۹۹۴ شروع تقریبا ضعیفی برای سریال علاءالدین بود، اما Aladdin and the King of Thieves توانست این کمبود را تا حدی جبران کند و نتیجه‌ای شایسته برای این فرانچایز محسوب می‌شود. علاءالدین و یاسمین بالاخره با هم ازدواج می کنند، فقط برای اینکه مراسم توسط چهل دزد خراب شود. علاءالدین پس از تحقیق متوجه می شود که رهبر آنها پدر گمشده اش قاسم است.
ین دیدار غیرمنتظره باعث ایجاد سؤالاتی در مورد وفاداری هر دو طرف درگیری و شکار گنج گمشده می‌شود که سرنوشت هر دوی آنها را تغییر می‌دهد. آهنگ های جذاب، حس واقعی ماجراجویی و البته بازگشت رابین ویلیامز در نقش جینی، آن را به دنباله‌ای فراموش نشدنی از فیلم اصلی دیزنی تبدیل کرده است. با اینکه این دنباله هرگز جای عناوین اولیه خود را نمی‌گیرد، حداقل یک نتیجه نوستالژیک برای داستان حماسی است که طرفداران آن را می‌شناسند و با آن خاطرات زیادی را رقم زده‌اند.
۱. Cinderella III: A Twist in Time ( سیندرلا ۳: پیچ و تاب در زمان ـ ۲۰۰۷)
درحالی که سومین انیمیشن سیندرلا ممکن است فاقد نتایج خیره کننده اثر اصلی باشد، اما با خلاقانه ترین داستان این سه فیلم آن را جبران می‌کند. برای خنثی کردن خوشبختی سیندرلا، نامادری شرور او، لیدی ترمین، به عصای سحرآمیز پری مهربان دست پیدا کرده و به وسیله آن به زمانی که «سیندرلا» کفش‌های شیشه‌ای را به پا می‌کند، بازمی‌گردد. او کفش‌ها را به پای یکی از خواهران او «آناستازیا» کرده و حافظه شاهزاده را از خاطرات «سیندرلا» پاک می‌کند.
سیندرلا پس از از دست دادن خاطرات زندگی خود پس از ازدواج با شاهزاده، باید از منطقه امن خود خارج شود تا شاهزاده چارمینگ دوباره عاشق شود. تماشای این دنباله با پیچ و تاب‌های جذاب و شخصیت‌های توسعه‌یافته‌تر یک تجربه رویایی و شیرین را برای مخاطبان به همراه خواهد داشت.
